قصه ها

ریشه های بنسای

اول یه دونه خیلی کوچیک با دوتا چشم بزرگنک بتونن همه چیو ببینن و قل بخورن و خودشونو برسونن به جایی ک برای رشد کردن مناسب باشه..
کم کم بزرگ میشن و چاق و چاق تر میشن و هرچی خپل تر میشن چشم هاشون بخاطر وزن زیاد کوچیک تر و بسته تر میشه.. وقتی از خاک بیرون میان تغریبا دیگه نمیتونن ببینن و برای همیشه کور میشن.اونا پوسته سخت و مقاومی دارن وخیلی صبورن.

بازگشت به صفحه قصه

بازگشت به فروشگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *