قصه ها

کلبه هالووین

میخوام داستانی از شب سرد هالووین براتون تعریف کنم وقتی که رفته بودیم شکلات جمع کنیم و اون کلبه رو دیدیم…

یک روز یه مبل مخملی، گوشه ی کلبه ی همه چی فروشیمون، میزاریم.
صبح روز هالووین، با لباس های مبدل،لم میدیم کنار شومینه و یه سبد شکلات هم میزاریم روی میز کنارمون و معجون خرمالو و پای کدو میخوریم و منتظر میشینم که بچه ها شب بیان سراغ شکلات ها…!!!

بچه ها هیچوقت فکرش هم نمیکنند دزدیدن چند شکلات از یه پیر زن خسته و خوابالود کار خطرناکی باشه.!!
ولی روحشون هم خبر نداره اون چیزی ک تهدیدشون میکنه خود کلبه اس.! هیچوقت از دزد های کوچولو خوشش نمیاد.

اون هارو توی گوی های شیشه ای کوچیکش نگه میداره و با کیک و شکلات سرگرمشون میکنه.البته
که از دل درد به خودشون میپیچن و معذرت میخوان!!!

کلبه هالووین

البته شاید کلبه ترسناک و عجیب بنظر برسه، ولی روح مهربون و مراقبی داره.

همیشه حواسش به همه چیز هست، حتی به موش ترسو و کوچیکی که زیر شیروونی لونه داره. کلبه هر روز یه تیکه پنیر اضافه روی میز میزاره بمونه سهم موش و خوانواده اش،شیر قهوه ی داغ ما هم قبل از اینکه بیدارمون کنه آماده است.کلبه رو هرچی بیشتر بشناسی دوست داشتنی تر میشه اون بخشی از خونواده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *