قصه ها

سیب سمی

همه میدونین تو قصه های جادویی سیب سمی چکار هایی کرده اما این بار قصه فرق میکنه…

از روزی که سیب سمی وارد کلبه همه چی فروشی شد،تمام اعضای کلبه مریض شدن و دیگه مثل همیشه شاد نبودن.

سیب سمی که از اول آرزوی کار کردن در کلبه همه چی فروشی رو داشت

خوشحال بود که در کلبه مشغول به کار شده است.

اما خوب چون سمی در وجودش بود که هوا رو مسموم میکرد.

اعضای کلبه همه مریض شده بودن.

میکا که با بقیه اعضاء جلسه گذاشته بود، به این نتیجه رسیدن

که سیب سمی رو تبدیل به یک فنجان جادویی کنند.

بعد از چند روز مشورت،نتیجه رو به سیب سمی اعلام کردند.
سیب سمی کمی با تأمل گفت:
من برای موندن در کلبه همه کار میکنم!!!
میکا و بقیه اعضاء دست به کارشدن.

بعد از اتمام کارها و بیدار شدن سیب سمی از خواب جادویی ،همه چیز تغییر کرده بود.

دیگر خبری از هوای مسموم نبود.سیب سمی حالا شده بود فنجان سیب سمی.فنجان سرامیکی سیب سمی،میدرخشید و تبدیل شده بود،به یکی از اعضاء جادویی‌ کلبه.

باز هم جادویی بودن کلبه همه چی فروشی همه اعضاء رو خوشحال و متحد دور هم نگه داشت.

بازگشت به صفحه قصه

بازگشت به فروشگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *