قصه ها

ماگ جنگل قارچ ها

میخوایم یه سفر رویایی به جنگلی پر از قارچ بریم…

بعد از اینکه ،جای پای ماگ برکه ماه در کلبه همه چی فروشی محکم شد.
پیشنهاد جذابی به میکا داد.
اون پیشنهاد داد که:
اگر قارچ ها همراهی کنند و امشب بریم داخل جنگل یک ماگ سرامیکی جادویی دیگه بهمون اضافه میشود.
میکا و چند تا از موجودات جادویی کلبه همه چی فروشی وسیله های جادویی رو جمع و جور کردند

و همراه ماگ برکه ماه، به سمت جنگل رفتند.
ماگ سرامیکی خام رو وسط جنگل گذاشتن.

قارچ هایی که آماده یکی شدن با ماگ بودن رفتند کنار ماگ و خوابیدند.

ماه 🌙 زیبایی خودش را به دل ماگ انداخت.

موجودات جادویی و میکا خوابیدند.

صبح شد، دوباره معجزه ؛

ماگ سرامیکی خام تبدیل شده بود،به یک ماگ سرامیکی فوق‌العاده.

واو ،درختی که ماگ زیرش قرار داشت ،

یکی از شاخه های ،ظریفش را به ماگ سرامیکی هدیه داده بود.

میکا نگاهی انداخت و گفت ؛
اسم تو را جنگل قارچ ها میذارم.
همه خوشحال و شگفت انگیز بودند از این اتفاق و اسم زیبایی که روی عضو جدید گذاشتند.
ماگ جنگل قارچ ها میدرخشید وباز هم ،یک موجود جادویی جدید اضافه شد.
خیلی جالبه همه اتفاقات جادویی،در سکوت اتفاق می‌افتد…

بازگشت به صفحه قصه

بازگشت به فروشگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *