قصه ها

کشتی پرنده

شروع ماجراجویی در آسمان

در دل کوه‌های سپید، شهری مخفی به نام آلتیرا وجود داشت. این شهر، جایی بود که جادو و دانش در کنار هم رشد می‌کردند. مردم آلتیرا سال‌ها روی ساخت وسیله‌ای برای سفر در آسمان کار کردند. سرانجام، آن‌ها موفق شدند کشتی پرنده‌ای بسازند که با نیروی باد و جادوی نور حرکت می‌کرد.

آریا و راز آسمان‌ها

دختر جوانی به نام آریا، همیشه رویای پرواز را در سر داشت. او از کودکی عاشق ستاره‌ها بود و شب‌ها روی بام خانه می‌نشست و آسمان را تماشا می‌کرد. وقتی خبر ساخت کشتی پرنده منتشر شد، آریا با تمام وجودش تلاش کرد تا جزو خدمه‌ی اولین سفر آسمانی شود. پس از آزمون‌های دشوار، او به عنوان راهنمای ستاره‌ای انتخاب شد.

اولین پرواز

با طلوع خورشید، کشتی پرنده از زمین جدا شد. بال‌های طلایی‌اش با درخشش نور سحرگاهی برق زدند و صدای آرام باد در میان بادبان‌های آسمانی پیچید. آریا در کنار کاپیتان الیور ایستاده بود. آن‌ها از ابرها گذشتند، کوه‌های بلند را زیر پا گذاشتند و وارد قلمرو ناشناخته‌ای شدند که هیچ‌کس تا آن روز ندیده بود.

برخورد با اژدهای مه‌آلود

در میان سفری هیجان‌انگیز، مهی غلیظ کشتی را در بر گرفت. از دل مه، موجودی عظیم با چشمان آتشین بیرون آمد. یک اژدهای مه‌آلود! آریا با استفاده از قطب‌نمای جادویی‌اش، مسیر حرکت اژدها را پیش‌بینی کرد. او به خدمه فرمان داد تا کشتی را به سمت نور ستاره شمال هدایت کنند. با هدایت درست او، کشتی از چنگال اژدها گریخت.

کشف دنیای بالایی

پس از عبور از چالش‌ها، آریا و همراهانش به دنیایی رسیدند که در میان ابرها پنهان شده بود. آنجا شهرهایی روی جزایر شناور قرار داشتند. مردم آن دیار، با زبان نور سخن می‌گفتند و از حضور مهمانان آسمانی خوشحال شدند. آن‌ها آریا را به عنوان پیام‌آور صلح و دوستی پذیرفتند و عهدی بین آسمان و زمین بسته شد.

بازگشت به صفحه قصه

بازگشت به صفحه اصلی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *