در قلب جنگلهای نورفین، مدرسهای مخفی به نام آکادمی وستوین وجود داشت. برخلاف مدارس جادوگری معروف، اینجا مخصوص جادوگرانی بود که قوانین سنتی را قبول نداشتند. در وستوین، جادوگران یاد میگرفتند که چگونه جادویی مخصوص خودشان خلق کنند، بدون اینکه مجبور باشند از قوانین خشک و قدیمی پیروی کنند.
ورود به وستوین
الیاس بلکمور، پسری ۱۶ ساله با استعداد در جادوی سایهها، تازهوارد امسال بود. او که از مدارس رسمی اخراج شده بود، شنیده بود که در وستوین، همه چیز متفاوت است. در این مدرسه، دانشآموزان مجبور نبودند از قوانین سختگیرانه پیروی کنند، بلکه میتوانستند استعدادهای جادویی خود را کشف و گسترش دهند.
به محض ورود، او با چند جادوگر خاص آشنا شد:
- لیا آلدریج: میتوانست افکار دیگران را بخواند، اما هر بار بخشی از خاطرات خودش را از دست میداد.
- رُوِن دارکهارت: استاد جادوی آتش که قدرتش به حدی بود که میتوانست دیوارهای سنگی را بشکند.
- فینیک فریمور: قادر بود اشیا را زنده کند، حتی یک صندلی ساده را به یک نگهبان متحرک تبدیل کند.
قوانین وستوین
اساتید مدرسه با دیگر مدارس تفاوت داشتند. مدیر، پروفسور آلدرن گریموود، پیرمردی با چشمان نقرهای و لباسی بلند و سیاه، در اولین جلسه به دانشآموزان گفت:
«اینجا خبری از قوانین خشک نیست. شما جادو را تغییر میدهید، یا جادو شما را تغییر میدهد.»
در وستوین، هر دانشآموز مسئول یادگیری و کنترل جادوی خودش بود. اما اگر کسی قدرت خود را از دست میداد، جادو او را میبلعید…
رازهای تاریک مدرسه
با گذشت زمان، الیاس و دوستانش متوجه شدند که مدرسه رازهای بسیاری در دل خود پنهان کرده است. بعضی از دانشآموزان شبها ناپدید میشدند. وقتی درباره آنها سوالی پرسیده میشد، هیچکس چیزی به خاطر نمیآورد. همچنین، رد طلسمهای ممنوعه روی دیوارهای زیرزمینی دیده شده بود.
زمزمههایی از یک نیروی تاریک در جنگل شنیده میشد. بعضی معتقد بودند که این نیرو از جادوگران قدیمی است که در وستوین ناپدید شدهاند. برخی دیگر باور داشتند که مدرسه خود زنده است و ارواح دانشآموزانی که نتوانستهاند جادوی خود را کنترل کنند، هنوز در دیوارهای آن سرگردانند.
حالا الیاس و دوستانش باید حقیقت را کشف میکردند، قبل از اینکه نوبت به آنها برسد…